سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
دبیرستان امام علی آوج
دوشنبه 91 آبان 29 :: 1:4 عصر ::  نویسنده : ولایی

این پسر یک روزی روی سنگ مزار من بالا و پایین میپرد...

هروقت میثم که آنوقت ها کمتر از دوسال داشت شیطنتش گل میکرد آقا حمید این را میگفت و بعد میثم را میگرفت و چنان لپ بچه را میکشید که جیغ میثم میرفت هوا.

همین هم شد.میثم که بچه بود و نمیفهمید چه شده. همش پی ورجه وورجه بود.

یک بار پایش گرفت به لبه سنگ مزار پدرش و با صورت خورد زمین و لبش پاره شد. زد زیر گریه و با مشت میزد روی سنگ حمید و میگفت "بابای بد"

دل زمین و آسمون برایش کباب بود آن روز.حتما انتظار داشت مثل همه پدرها بلند شود و نازش را بکشد و...




موضوع مطلب :



درباره وبلاگ

ز گهواره تا گور دانش بجوی
آرشیو وبلاگ
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 3
بازدید دیروز: 1
کل بازدیدها: 30186

کد نوحه

کد مداحی